کد خبر : 25494
تاریخ انتشار : سه شنبه 4 بهمن 1401 - 10:15

عشایر عرب خوزستان نوک پیکان جنگ ۸ سال دفاع مقدس

خبرهای مهم اهواز و شهرهای خوزستان را در پایگاه خبری تحلیلی خوزتاب khuztab بخوانید

عشایر عرب خوزستان در شناسایی تحرکات ارتش صدام و رژیم بعثی در اوایل جنگ  تحمیلی نقش مهمی ایفا کردند.

1580647 1 عشایر عرب خوزستان نوک پیکان جنگ ۸ سال دفاع مقدس

به گزارش پایگاه خبری خوزتاب؛ از اواخر سال ۱۳۵۸ تحرکات مرزی و سپس درگیری‌های ساختگی به بهانه‌های واهی، آغاز و منجر به وخیم‌تر شدن اوضاع می‌شد.

پس از اینکه بنی‌صدر در انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی رسید، امام‌خمینی (ره) بر طبق اصل ۱۱۰ قانون اساسی، فرماندهی کل قوا را به او سپرد و به این ترتیب وی به عنوان جانشین فرمانده کل قوا، نظارت بر نیرو‌های مسلح کشور را آغاز کرد.

همزمان با این تحول گزارش‌هایی که متناوباً می‌رسید، حکایت از ورود و خروج گشتی‌های عراق در درون خاک ایران، حملات مکرر ارتش عراق به پایگاه‌های مرزی و تجاوزات گاه و بی‌گاه نیرو‌های بعثی به بخش‌ها و حتی شهر‌های مرزی داشت، اما واکنشی از سوی ارتش و بنی‌صدر مشاهده نمی‌شد.

در حقیقت باید گفت که درگیری‌ها، مدت‌ها قبل از ۳۱ شهریور ۵۹ آغاز شده بود، زیرا پرواز هواپیما‌های گشتی عراق، بمباران مناطق مرزی و توپ‌باران شهر‌های حاشیه مرز به معنی جنگی واقعی بود.

در ۱۴ شهریور ۱۳۵۹، این درگیری‌ها شکل دقیقی به خودش گرفت، ارتش عراق رسماً کوبیدن قصر شیرین و دیگر شهر‌های مرزی را شروع کرد و تک‌های منطقه‌ای را انجام می‌داد.

با استناد به اخبار روزنامه‌ها و رسانه‌های جمعی می‌توان گفت تقریباً در حدود ۲ تا ۱۲ روز قبل از حمله همه جانبه ۳۱ شهریور، پاسگاه‌های کشور در سرتاسر مرز غرب و جنوب مورد حمله واقع شد و حتی در مورد «خان لیلی» موفق به پیشروی و تصرف آن منطقه شد.

در محور جنوب هم از ۲۲ شهریور ماه، عراق ابتدا با تک تیراندازی روی لنج‌ها و کشتی‌هایی که از روی اروند کنار عبور می‌کردند و بعد تیراندازی به واحد‌های مرزی در خطوط تماس، درگیری با سلاح‌ها سبک را آغاز کرد و بعد از چند روز به درگیری شدید با خمپاره‌انداز بدل شد، بطوریکه در ۲۳ شهریور، یعنی ۸ روز قبل از آغاز رسمی و همه جانبه جنگ، تعدادی شهید و مجروح شدند.

نمایشگاهی که تلاش‌های رژیم بعث برای آغاز جنگ را افشا کرد

بعضی از نیروها، خصوصاً در سپاه پاسداران، جهاد سازندگی و سایر نهاد‌های انقلابی که بنا به دلایل کاری در ارتباط با مرز‌ها بودند، این استنباط را داشتند که جنگ در راه است و به زودی ایران در آن درگیر خواهد شد و این مسئله را از طریق اخبار تحرکات و اقدامات دولت و ارتش عراق دریافته بودند، یکی از این افراد شهید حسین علم‌الهدی بود که پس از بازدید‌های مکرر از نقاط و مناطق مرزی کاملاً به وقوع جنگ اعتقاد پیدا کرده بود، بنابراین در روز‌های قبل از شروع جنگ در اهواز نمایشگاهی ترتیب داد که با دعوت از خبرنگاران و نمایندگان رسانه‌های جمعی به افشاگری در مورد اقدامات و عملیات دولت عراق و ارتش بعثی پرداخته تا شاید از این طریق مسئولین کشور را متوجه خطر عظیمی که ایران را تهدید می‌کند، نماید.

حجت الاسلام سید حمید علم‌الهدی در این مورد و درباره شروع جنگ و اقدامات نیرو‌های انقلابی چنین می‌گوید: «در این ایام، شهید حسین علم‌الهدی نمایشگاهی برپا کرد که در آن وسایلی که دولت عراق به روستائیان ساکن مناطق مرزی داده بود، در «مرکز ثقافی» و یکی از سالن‌های آن به معرض دید مشاهده‌کنندگان قرار داد.

در خاطرم هست که خبرنگاران را نیز دعوت کرد و اعلام کرد ما به دولت اعلام می‌نماییم که عراق درصدد شروع جنگ تحمیلی است و به آن‌ها اعلام خطر کرد، اما دولت به حرف افرادی مثل حسین توجهی نداشت و یا آینده‌نگری نمی‌کرد. یکی از کار‌هایی که این نمایشگاه کرد این بود که جنگ را پیش‌بینی نمود.

به هر حال با شروع جنگ، در شب اولی که خبر رسید، من به مسجد جزایری آمدم. آن زمان جلساتی تشکیل می‌شد و آقای غرضی استاندار خوزستان بود.

در جلسه‌ای که آیت‌الله جنتی هم بود، خبر رسید که ارتش عراق به طرف خرمشهر آمده، نماز مغرب و عشا آمدم به مسجد جزایری؛ بین ۲ نماز به حاج آقای جزایری گفتم که با اجازه شما می‌خواهم مطلبی را در مورد حمله عراق به ایران برای مردم بگویم. سپس با کسب اجازه از ایشان اعلام کرد که نمازگزاران عزیز اطلاع یافتیم که ارتش عراق به خرمشهر حمله کرده و گفتم که ما برای اعلام همبستگی با برادران سپاه بعد از نماز حرکت می‌کنیم و تا مقّر سپاه خواهیم رفت.

مقر سپاه در آن زمان «باغ معین» بود. جمعیت زیادی جمع شد، یعنی همه نمازگزارها، شور و هیجان فراوانی ایجاد شد. آمدیم جلوی ساختمان سپاه و مردم هم شعار می‌دادند که ما آماده جنگ هستیم. در آن جا شهید حسین علم‌الهدی سخنرانی حماسی بسیار خوبی برای مردم کرد و گفت: که «امشب شب عاشورا است، امروز صف اباعبدالله روشن است و صف یزید نیز مشخص است».

خلاصه هیجانی حماسی که هرکس آماده است که همین الآن از این جا به خرمشهر برود، اتوبوس آماده است. همان شب چند اتوبوس را آماده کردیم. خلاصه بدون امکانات، بدون هماهنگی لازم بعدی، بدون ثبت نام گفتند که برای کمک به خرمشهر می‌رویم.

نقش عشایر عرب در شناسایی تحرکات ارتش بعث در سال ۵۹

آقای اسماعیل کروشاوی، که از نیرو‌های فعال جنگ و در ارتباط با سازماندهی عشایر عرب برای شرکت در جنگ اقدامات مؤثری داشته، در مورد روز‌های پیش از جنگ و شروع جنگ خاطراتی بیان کرده که ارائه می‌شود: «در آن دوره با توجه به ارتباط گسترده‌ای که با نظام ایلاتی و اقوام و دهکده‌های عرب زبان داشتم، اطلاعات گسترده‌ای از عراق به دستم می‌آمد، به طوری که گزارشی تهیه کردم تحت عنوان «جنگ صورت خواهد گرفت»، که آن را با آقای شمخانی در میان گذاشتم.

از آقای شمخانی دعوت کردم به اتفاق بنده با هم مناطق مرزی را بازدید کنم، برای این کار، از پاسگاه فکه شروع کردیم تا پاسگاه سعیدیه در مرز عراق ادامه دادیم و ایشان آن جا را بازدید کرد.

من اعتقاد داشتم که جنگی در راه خواهد بود، این تحلیل‌ها را داشتیم و من اصرار می‌ورزیدم که عراق درحال احداث فرودگاه است، می‌خواهد جنگ به راه اندازد و ما باید تدبیری‌های لازم را انجام دهیم و من، چون آمادگی لازم را در عشایر عرب می‌دیدم، به سپاه اعلام کردم که «ستاد عشایر عرب» را آماده و متشکل داده‌ایم، بنابراین در مرکز ثقافی و با سازماندهی سپاه اسلحه گرفتیم و با طراحی نوعی جنگ‌های نامنظم وارد جنگ شدیم.

در ابتدای جنگ مرکز مقاومت و ایستادگی در برابر ارتش متجاوز عراق مرز شلمچه بود، بچه‌های نیرو‌های خرمشهر هم بودند؛ اما با ورود نیرو‌های قدرتمند عراق، ارتش این کشور تا پشت دروازه‌های شهر اهواز آمد و آخرین نیرو‌ها و نفربرهایش در پشت دروازه‌های شهر موضع گرفت.

طبیعتاً منطقه‌ای که درگیر جنگ شد از:کریشان، گرفته تا خرمشهر نیرو‌های دشمن مستقر بودند؛ به این ترتیب ما نیرو‌های خودمان را از بالای «کوت عبدالله» آرایش دادیم، به صورت گروه گروه و فقط یک توپخانه ۱۰۵ اصفهان را در اختیار داشتیم، که آن هم صبح زود مثلاً ساعت ۴ یا ۵ می‌آوردیم و بر روی دشمن آتش‌باری می‌کردیم و بعد در شب آن را در کوچه و پس کوچه‌ها و مناطق دور افتاده روستا‌های اطراف پنهان می‌کردیم.

واکنش شهید علم‌الهدی به خبر حملات بعثی‌ها

سید کاظم علم‌الهدی بازگو می‌کند: «من به اتفاق شهید حسین علم‌الهدی عازم مکه بودیم، شهید حسین برای آمادگی جسمانی و عقیدتی تعدادی از دوستان، همزمان دو کار می‌کرد؛ یکی اینکه صبح‌ها یک نرمشی خیلی مفصلی انجام می‌شد که خود ایشان میان‌دار بود؛ چرا که اولین نفر می‌آمد و آخرین نفر نیز تمام می‌کرد. کار دوم اینکه کلاس‌هایی را برگزار می‌کرد با عنوان «حج در قرآن و نهج‌البلاغه». اتفاقاً من در کلاس «حج در نهج‌البلاغه» بودم، که در کلاس رو به برادری کرد و گفت که عراق به فرودگاه اهواز حمله کرده و ما خبر حمله عراق به فرودگاه اهواز را در کلاس شهید حسین علم‌الهدی شنیدیم؛ که حسین وقتی گچ را روی پایه تخته سیاه گذاشت، خندید و گفت «خوب مسئله مکه ما هم منتفی شد».

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.